وقت باران آسمان دلتنگ بود

سینه اش با چشم ما یک رنگ بود

اشک های آسمان از جنس آب

قطره های اشک ما از سنگ بود

آسمان می خواست تا زاری کند

تا به گریه عشق را یاری کند

پای عشق اما شبی لغزیده بود

دست و پای ما از آن لرزیده بود

ما گذشتیم از سر تقصیر عشق

چشم های ما از آن ترسیده بود

آسمان هم دید ما ترسیده ایم

از نگاه عشق سیلی خورده ایم

بی سخن پا پس کشید و سرفه کرد

آینه با ما نشست و گریه کرد



دو شنبه 5 دی 1390برچسب:, |

 
 

 



دو شنبه 5 دی 1390برچسب:, |

 
 

 

 

 

 

 

 


دو شنبه 5 دی 1390برچسب:, |